آسمان شرجي شرجي دور و بر دريا نبود
ابر بود و ابر بود و بوي باران ها نبود
صاعقه در صاعقه در صاعقه پيچيده بود
حوري بي رنگ باران هيچ جا اما نبود
آب مانده پشت سدها,داخل سردابها
هيچ کس از تشنگي آن روز روي پا نبود
پشته پشته گندم و جو کنج سيلوهاي شهر
ناني اما در بساط سفره ها پيدا نبود
لکه هاي لاله بر پيراهن هر عابري
يک اثر از شورشي سوزنده يا غوغا نبود
رنگ صورتها کبود و روي لبها چون کوير
روز سختي بود ,اما روز عاشورا نبود
#مجيد_مومن
مجيد مومن
درباره این سایت